گزارش: فاطمه علی اصغر
ایران شاید از معدود کشورهای دنیا باشد که بیشتر از کاوش های علمی باستانشناسی، لودرها هستند که نقش یابندگان هویت ملی ایرانیان را به دوش می کشند.
اسماعیل یغمایی، باستان شناس با اظهار تاسف بسیار از رویداد پیش آمده برای مومیایی رضاشاه، از مسئوولان می پرسد :
– چطور ممکن است بدون مجوز سازمان عریض و طویل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی محوطه ثبت ملی آستان حضرت عبدالعظیم را به بهانه ی ساخت دستشویی چند طبقه زیر و رو می کنند؟ مگر رؤسای میراث فرهنگی بابت نگهداری آثار ثبت شده حقوق های کلان نمی گیرند؟ پس آنها پشت میزهایشان چه غلطی می کنند که مسئوولان هیچ نهاد و ارگانی خود را ملزم به گرفتن مجوز برای حفاری نمی بینند. آیا اصولا سازمان میراث فرهنگی در بین دیگر نهادها محلی از اعراب دارد؟ حالا که محوطه ثبت ملی زیر و رو شده دیگر چرا با کشف این مومیایی دست رو دست گذاشته اند؟ البته این برای اولین بار نیست که لودرها یابنده آرامگاه شاهان ایران می شوند…کارنامه سیاه چهل ساله میراث فرهنگی گویای تخریب های از شمار بیرون آمده است از محوطه شوش گرفته تا تل آجری و غیره
اچرا نباید لودرها به جان محوطه آستان می زدند؟
یغمایی دلایل این امر را اینگونه بازگو می کند :
شاهان در ایران از ترس دشمنان همیشه آرامگاه خود را مخفی نگاه می داشتند.
مثلا شاه عباس سه سنگ قبر دارد. یکی در کاشان، یکی در اصفهان و یکی دیگر در نجف. حالا براستی او در زیر یکی از این سه آرامگاه به خاک سپرده شده یا نه؟ هیچ کس نمی داند . آرامگاه حضرت امام رضا (ع) اصلا زیر آن ضریحی که می روند و زیارت می کنند نیست. آنجا دری مخفی دارد با ده دوازده پله. چندین متر دورتر از زیر ضریح که دو سنگ گور گذاشته شده است که به احتمال زیاد این سنگ قبر اصلی است.
یغمایی ادامه می دهد:
شرایط امامزادگان اصیل هم که شجره نامه دارند، همینگونه است. مثلا امامزاده یحیی نیز آرامگاهش زیر ضریح نیست. باید چندین پله و پاگرد را بگذریم تا برسیم به آنجا که سنگی است بر کفی موزاییکی. این آرامگاه چندین متر دورتر از ضریح قراردارد.
این رسم نه تنها در ایران اسلامی که پیش از آن هم بسیار رایج بوده.
قبر «کیدین هوتران»، از آخرین پادشاهان عیلامی که در یک توطئه کشته شده در ارگان جایی است در زیر یک رویه ی گسترده ی پوشیده از خشت که بسیار تصادفی لودر آن را یافت.
پس از آنکه اسکلت آن را از یک کارگر بهبهانی گرفتیم به تهران آوردیم و پس از پژوهش به انبار موزه ایران باستان سپردیم.
بازمانده های شهر باستانی ارگان در شهرستان بهبهان که قبر کیدین هوتران شاه عیلامی در آن کشف شد
آرامگاه «تپ تی آهار»، از پادشاهان عیلامی در هفت تپه را هم لودر پیدا کرد!
آن هم مخفی بود. در یک زیرزمین که روی آن پوشیده از خشت بود در بیرون نیایشگاه.
بی گمان، آرامگاه رضاشاه هم از این قاعده بیرون نیست. او کمی دورتر از آن بنای سنگی باشکوه بوده است. مهندس فروغی و مهندس صادق صادق که نقشه آن را کشیدند و بر پا ساختند به خوبی به این امر آگاه بودند که دشمنان همیشه در پی آن هستند که این قبر را نابود سازند. از این رو آن را در یک محفظه بتنی گذاشتند.
وقتی می گویم صد در صد از این روی است. این مشتی است از خروار و تنها نمونه هایی چند.
شما فکر می کنید ناصرالدین شاه هم زیر آن سنگ زیبای حجاری شده به خاک سپرده شده؟ یا محمدرضاشاه براستی در زیر همان سنگی در مسجدی در قاهره است؟
یغمایی در ادامه می گوید:
یادم می آید نزدیک پنجاه و هفت هشت سال پیش یک درخت یا یک بوته بزرگ بر فراز خرپشته آرامگاه کوروش روییده بود وقتی آن را بریدند، حفره ای به دست آمد که چندین تکه استخوان آنجا ریخته بود. نمی دانم آن استخوان ها چه شد و آیا برای کوروش بود یا همسرش. به هر حال یک تدفین مخفی بود و همینطور در سر مشهد که روستاییان با کمک شتر در مخفی آن را کندند و استخوان هایش را برداشتند.
به جز این روند باستانی، می خواهم گریزی به تاریخ ایران اسلامی بزنم و به یک دشنام بپردازم؛ پدر سوخته. مغول ها که به ایران حمله کردند اجساد بزرگان و مردگان را در می آوردند و می سوزاندند. ریشه این دشنام این است. پس از حمله مغول این وحشت که خاکسپاری بزرگان و شاهان مورد تخریب قرار گیرد مخفی کاری بیش و بیش تر شد. من کمترین تردیدی ندارم که این پیکره مومیایی از رضاشاه است. “
ابهامات ساختار مومیایی و هشدار زهرآگین بودن آن
مطالعات یغمایی گویای آن است:
مومیایی مردگان روشی است بسیار هراس انگیز با صرف هزینه بسیار زیاد. از این روی فقط مختص شاهان و بزرگان بوده به ویژه در مصر که استاد این کار هستند. پس از اسلام آوردن ایرانیان فقط و فقط پیکره رضاشاه مومیایی شد آن هم چون از آفریقا به مصر بردند و بنا به دلایل خاص سیاسی آن زمان او را مومیایی کردند که حفظ شود تا به ایران برگردد. هنگامی هم که می خواستند به ایران بیاورند. دکتر مصدق و اعضای جبهه ملی مانع شدند. باز هم یکسالی آنجا ماند تا سرانجام در اردیبهشت 1329 به ایران بازگردانده شد. باید یادی بکنم از تیمسار سپهبد و یزدان پناه این نخستین سپهبد ایران که کوشش بسیار کرد تا رضاشاه به خاک وطن بازگردد.
گفتم که مومیایی جسد هزینه بسیار دارد که تنها در توان شاهان و بزرگان است. عملی بسیار هراس انگیز مغز مرده را از سوراخ های بینی بیرون می کشند. تمام دستگاه گوارش مرده را بیرون می آورند و حفره خالی شکم را با زهر بسیار خطرناکی آلوده می کنند که مارها و مورها آن را تباه نکنند. این زهر خطرناک تمام روی بدن را می پوشاند. از سر تا پا. مصری های باستان پارچه ای چون آغشته به زهر را روی مرده می پیچیدند. اینک باید سازمان میراث فرهنگی وکارشناسان آن رشته کار را در دست بگیرند هیچ کس نباید به این محوطه نزدیک شود. مگر اینکه ماسک داشته باشد و با دستکش خاک ها را کنار بزنند. پس از پیدا شدن مومیایی باید آن را در همان محفظه بتنی زیرخاک بسپارند. هر کجا که دولت صلاح بداند. حتما ضروری است کارگرانی که به این خاک دست زدند و راننده لودر به پزشک مراجعه کنند. ممکن است روی پوست دست و پا و صورتشان تاول هایی بزند که درمانی ندارد. یادم می آید اوایل انقلاب وقتی وزارت اطلاعات اموال عتیقه باقرزاده سهامدار اصلی شرکت تی بی تی را گرفت در بین آن ها یک تابوت مصری مومیایی شده بود. هنگامی که درش را باز کردند. ما تنها از نزدیک آن را دیدیم آن هم با بینی و دهان بسته. فقط نگاه کردیم. چون زهرآلود بود. “
مسئوولان چه باید بکنند؟
به درستی روشن است که مسئوولان میراث فرهنگی که روزه سکوت گرفته اند، از باید باستان شناسان، خبرنگاران و همه آن ها یی که دستی در حوزه فرهنگی دارند، و نیز از نهادهای فرهنگی مثل یونسکو استمداد کنند تا این یادمان ها و نشانه های تاریخی ایران از بین نرود.
بارها گفته ام و باز هم می گویم که سازمان میراث فرهنگی یک سازمان ورشکسته است. منظورم ورشکسته ی مالی نیست، چون اتفاقاً بنیاد ملی شان خوب است، بلکه ورشکسته ی فرهنگی
مسئولان این سازمان ورشکسته ی فرهنگی مثل کبک سرشان را کرده اند زیر برف .
برای آنها کافی است سندسازی شان را بکنند، به بهانه مرمّت و پوشش بناها و آثار تاریخی بخوربخورشان را بکنند، جام های زرین پشتوانه اسکناس ایران را بفرستند خارج و نمونه قلابی آن را بازگرداندد، پولشویی شان را بکنند، مسائل فرهنگی دیگر برایشان اهمیتی ندارد. باور کنید که حتی آنها متوجه نیستند و نمی فهمند که مسئول واقعی این رخداد هستند.
این سازمان که حتی از آوردن نام ایران درعنوان عریض و طویلش دریغ کرده است، چگونه می خواهد و می تواند حافظ آثار و میراث این خاک ایران باشد؟