کوه شکسته…

 

 …و نیز گفته‌اند که کوه گنجی است از گنج‌های حق تعالی…
«قصص‌الانبیاء/ دیدار خواستن موسی خدا را.»


ای ماه کوه!…
ای کوه پا فشرده  به پای گران سنگ
ای دل سپرده سخت به بام بلند ماه
مغرور و با شکوه، تو ای کوه خیره سر!
مرموز و گنگ، تو ای بی‌نشانه راه

هان! این منم، سپرده بلندای قامتت
بر بام سخت قله‌ی تو پا نهاده‌ام
در مرز آسمان و زمین بر فراز تو
دست طمع به تاج ابری تو بر گشاده‌ام

هان ! این منم که خلوت روحانی تو را
در هم شکسته و سر داده‌ام صدا
فریاد می‌زنم بلند، به پهنای سینه‌ات
باید صدای خشم مرا بشنود خدا

هان ! این منم که عاصی و سرخورده این چنین
با پای خشم بر سر تو سنگ می‌زنم
با دست‌های مضطرب و خالی از غرور
دیوانه‌وار بر تن تو چنگ می‌زنم

بشنو! چو قلّه‌ات سر من هم بلند بود
منگر کنون شکسته شدم، همچو ذره‌ات
سنگینی غمم چه گران چون تمام تو
اندوه من عمیق ز سر تا به دره‌ات

فریاد می‌زنم که مگر سنگ سنگ تو
غلتد به روی یکدگر و بگسلد ز هم
بنگر که تکه تکه شده، بند بند تن
با خنجر برهنه و بی‌رحم تیزغم

***

فریاد من چو خورد به دیواره‌های کوه
ترکید بغض تاول خاک، آمد این طنین:
«ای بی‌خرد خموش! مبر رشک من به دل
در این سکوت تلخ، ستوه مرا ببین!

عمری است سر سپرده به دام بلند ماه
پایم فشرده سخت به بند گران سنگ
زنجیر ابر مانده به دوشم هزار سال
ولگرد باد دست مرا بسته تنگ ِ تنگ

منگر به این نقاب دروغین پر غرور
درمانده‌ام ز روز و شب و چرخ  آسمان
کوهم، ولی شکسته، به زنجیر تا ابد
پشت تو را زمانه شکست و مرا زمان…»

پاییز 67


چاشم-فیروزکوه/ این شعر هنگام کاوش در گورستان 3000 ساله‌ی شه‌زوار (چاشم) که دردامنه‌های زیرین ماه‌کوه جای دارد، سروده شد.

 *ماه‌کوه، کوهی است از رشته‌کوه‌های البرز نزدیک دوآب مازندران با بلندایی بیش از 4000 متر.