ملاقه‌هایی که در تاریخ ماندگار شدند

اگر فاصله‌ی دیروز تا امروز چندهزارسال باشد، معماری، هنر و نحوه‌ی زندگی مردم خیلی تغییر کرده، اما یافته‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد که خیلی از وسایلی که استفاده‌ی روزمره داشته‌اند، و حتی با مرده‌ها به گور سپرده می‌شدند، هنوز با همان شکل و شمایلِ گذشته استفاده می‌شود؛ چمچه و ملاقه و قاشق از جمله‌ی این ظروف هستند.

«ریخت چمچه یا ملاقه از هزاره‌های دور تا امروز به همین گونه بوده است. این شکل و ساختار کمترین تفاوتی نکرده. چمچه یک نیمکره‌ی کوچک است که دسته‌ی بلندی به لبه‌ی آن پرچ شده.» اسماعیل یغمایی، باستان‌شناسی که سال‌ها روی اشیاء مفرغی و باستانی مطالعه کرده، می‌گوید: «کاربرد امروز چمچه‌ها بیشتر برای آش، سوپ، دوغ و خوردنی‌های این‌گونه است. از خوردنی‌های آن زمان آگاهی چندانی در دست نیست اما به‌درستی می‌توان گمان برد در چندین هزار سال پیش نیز این چمچه‌ها برای برداشتن آب، شراب و خوراکی‌های آبکی استفاده می‌شده است.»

شکل و شمایل چمچه یا ملاقه طی سالیان طولانی به همان شکل اولیه تداوم داشته و یافته‌های دوره‌های مختلف تاریخی همه گواه بر این مسأله هستند. در کاوش گورستان‌های مارلیک رودبار چندین چمچه از همین گونه به دست آمده که گویای اعتقاد به کاربرد آن حتی در جهان جاوید پس از مرگ نیز است.

«سعدی هم در یکی از داستان‌های گلستان بیتی دارد که گواهی از دوره‌ای دیگر است بر این ادعا: غریبی گرت ماست پیش آورد/ دو پیمانه آب است و یک چمچه دوغ. این بیت گویای همین گونه کاربرد از هزاره‌های پیش تا زمان سعدی است که می‌بینیم این کاربرد تا زمان امروز هم ادامه دارد.»

چرا این ظروف در طول سالیان همیشه مورد کم‌توجهی قرار گرفته‌اند؟ یغمایی معتقد است: «بیشترین دغدغه‌ی باستان‌شناسان در کاوش‌های باستان‌شناسی دستیابی به یک مقطع زمانی است. اندیشه‌ی او گرفتار این مهم است که کدامین مقطع زمانی را می‌کاود و در کدامین مختصات زمانی ایستاده است. اگر باستان‌شناس پس از چند هفته کاوش حتی به مرزهای این مقطع نزدیک نشود، ناموفق است و باید سرپرستی گروه را به دیگری بسپارد.»

از دیگر سو مسأله‌ای دیگر هم مطرح می‌شود: «باستان‌شناس به‌درستی می‌داند هر کلنگی که برای دستیابی به مقطع زمانی می‌زند، نخستین و آخرین تجربه‌ی است. او فاقد تجربه‌های متعدد؛ همانند دانش پزشکی، معماری، راهسازی و سدسازی؛ است. اگر دیواری از دست برود یا سنگ ستونی جابه‌جا شود، تنها یک بار، برای همیشه است. بازگشت به گذشته و بازسازی دوباره‌ی آن غیرممکن است. ذهن و اندیشه‌ی باستان‌شناس هنگام کاوش درگیر و گرفتار این دو مهم است. ازاین‌رو یافته‌ها پس از آن‌ها در درجه‌ی ارزش و اهمیت قرار می‌گیرد؛ مگر سنگ‌نوشته که بازگوی زمان باشد یا یافته‌ی ارزشمند و چشمگیری که بار فرهنگی و هنری بسیار داشته باشد.»

بنا بر گفته‌های او، یافته‌های کوچک مثل سنجاق، قاشق، چمچه و سنجاق قفلی ذهن باستان‌شناس را درگیر می‌کند اما بیشترین پرداخت و نگرش مربوط به هفته‌های پایانی کاوش است، آن‌گاه که او سیاهه‌ی یافته‌ها را می‌پردازد. در این روزهاست که باستان‌شناس به مقطع زمانی دست می‌یابد و با کمترین ضریب اشتباه کاوش را به پایان می‌برد و اینک زمان بررسی، نگرش، ساختار و کاربرد یافته‌های کوچک است.

از دیدگاهی دیگر این‌گونه یافته‌ها بسیار ارزشمند هستند، چه در درازای زمان ساختار و کاربرد آن‌ها دگر گونی چندانی نیافته است. کاربرد قاشق‌های سه هزار سال پیش به گونه‌ی امروزی بوده، سنجاق‌قفلی‌ها، کاردها، آوندها، کوزه‌ها، پیاله‌ها، عطردان‌ها و سرمه‌دان‌ها هم همین‌طور.

هدف ما در «از دیروز تا امروز» بازگویی ابزارهای انسانی است با ساختار و کاربردی برابر از هزاره‌های دور تا امروز و شاید از امروز تا هزاره‌های پیش رو. زمانی که هیچ کدام از ما زنده نیستیم.

گزارش‌گر: فاطمه علی‌اصغر‏، 23 خرداد 1394، ماهنامه شبکه آفتاب