اسماعیل یغمایی – روزنامه آفتاب امروز، ش 65، 16 آبان
ارگ تبریز یا ارگ علیشاه، بخش برجای مانده ی مسجد تاجالدین علیشاه وزیر سلطان محمد خدابنده برای دویمین بار در درازای سالیان پس از انقلاب با خطر جدی تخریب و ویرانی یک باره و یکپارچه روبهرو است. نخست در دهه 60 بخشی از ساختمان ارگ، سالن نمایش و کتاب خانه ملّی ویران گردید و اینک نزدیک چهارماه است که محوطهی آن با لودر زیرورو میشود تا برای نمازگزاران تبریزی آماده گردد. هرچند نیم سدهی پیش، ارگ به شماره 170 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت تاریخی رسیده و از چهار سوی 55 متر حریم برای آن تعیین شده است، اما لودرها بی توجه به این حریم “قانونی” در نزدیک ترین فاصلهی آن خاکبرداری میکنند و میرود که ارگ یک باره در گودالهای 9 متری آن فرو افتد و… این ارگ نیست که میریزد بل غرور آذربایجان است که زیر چرخ لودر شکسته میشود.
بنای ارگ امروزین بازماندهی مسجدی است که بنیاد آن توسط تاجالدین علیشاه جیلانی تبریزی وزیر سلطان محمد خدابنده و همیاری ابوسعید بهادرخان وزیر دیگر این خان مغول و احتمالاً توجه خواجه رشیدالدین فضلالله بین سالهای 716 تا 736 هجری ساخته و پرداخته شده است.
این مسجد بی آسمانه را مناری چندان بلند بود که از دور دست هم شناسایی میشد و ساختمانی چندان شکوهمند که همگان را شگفتزده مینمود. اما با همهی زیبایی سرنوشت چنان رقم زده بود که چندان بیش نماند. این بلندترین ساختمان آن روزگار تبریز هرگز تمام نشد و شبستان بلند آن در سوی قبله به پایان نرسید، چه در سوی جنوبی تاقی بزرگ داشت که چندگاهی پس از برپایی به سبب شتابی که در ساختن آن شده بود پی بی بنیان آن فرو مینشیند و تاق شکسته و فرومیافتد. حمدالله مستوفی صاحب نزهه القلوب که هم زمان با تاجالدین علیشاه بود بر این اشارت دارد که… علی شاه جیلانی در تبریز در خارج محله نارمیان مسجد جامع بزرگی ساخته…. و در او صفه ای بزرگ از دیوان کسری به مداین بزرگ تر امّا چون در کارش تعجیل کردند فرود آمد… و سنگ مرمریی بی قیاس در او به کار برده و… ” (نزهه القلوب – ص 87 ) مرمر بی قیاس که این اندیشمند به آن اشارت فرموده ستونهایی بود از سنگ مرمر دور تا دور مسجد به اندازه و ستبرایی یکسان که بر روی آنها تاقهایی که نور را از خود میگذراند استوار بود. تنها بخش پوشیده (مسقف) مسجد جایی است که با سه دیوار سوی خاورین باخترین و جنوبی به شکل ایوان ساخته شده است. پهنای دهانهی این ایوان کمی بیش از 30 متر، بلندای دیوارهای آن نزدیک 26 متر که با 96 پله میتوان به فراز آن راه یافت. فضای بین دو دیوار که در حقیقت ستبرای آن بشمار میآید، نزدیک 105 متر است که به اتاقهایی چند در میان دیوار آنها را به یکدیگر چسباندهاند.
نه در روزگار امروزین، بل از سدههای دور، ارگ و مهمترین و معتبرترین ساختمان تبریز بوده است و اشارت سیاحان و جغرافیانویسان، به آن از اینروی است. در این راستا ابن بیطوطه فرموده است”… این مسجد را وزیر علی شاه معروف به جیلان ساخته است. در بیرون آن از دست راست مدرسه و از دست چپ زاویه ای وجود دارد و صحن آن با سنگ های مرمر مفروش گردیده و دیوارها با کاشی پوشانده شده است و جوی آبی از وسط آن می گذرد و انواع درختان و موها و یاسمین در آن به عمل آورده اند. هر روز بعد از نماز عصر در صحن این مسجد سوره های یس و فتح و عم را قرائت می کنند و مردم شهر برای شرکت در این قرائت در آنجا گرد می آیند. (رحله ی ابن بیطوطه /ص233/بیروت/1964 میلادی)(2).
جز شرح ارزشمند ابن بیطوطه ابن سیاح اسلامی، از دیگر اسناد معتبر در دست نبشتاری است از بدرالدّین محمود العینی. او با بهره گیری از گزارش یکی از هم راهان سفیر پادشاه مصر در دربار بهادر خان مغول “درباره ی ارگ نوشته است” که “… در وسط صحن مسجد حوض مربعی بود که یک صد و پنجاه ذراع عرض و طول داشت . سکویی در وسط آن بود که در هر سوی آن، از دهان مجسمه شیری آب فرو می ریخت بالای سکو نیز فواره هشت گوشی بود که دو دهانه آب پران داشت…طاق نوک تیز محراب به وسیله دو ستون مسی اندکی نگاه داشته میشد و قاب محراب با طلا و نقره تزئین و نقاشی شده بود. چراغ های مزین به زر و سیم با زنجیرهای مسی از سقف آویزان بودند و داخل طاق را روشن می کردند… پنجره های مشبک نیز هر کدام بیست شیشه دایره ای مزین به طلا و نقره داشت… “این شکوه و زیبایی چندان نپایید چه سده هایی چند هنگامی که در سال 1084 میلادی شاردن فرانسوی به ارگ می پردازد، مسجدی است، ویران و از پای بست افتاده، اما هنوز شکوه مند با مناری استوار و برپای. شاردن آورده “… مسجد علی شاه که اکنون خراب شده دارای بلندترین مناره است و هر مسافری که از جلفا به تبریز سفر نماید در حوالی این شهر اول بنایی که به نظرش می رسد، مناره مسجدعلی شاه است و این منازه بلندترین منازه های تبریز می باشد. اگرچه در چند سال اخیر اشکوب زیرین مسجد و برج آن تعمییر شده، باز خراب تر گشته و توده عظیم آجری که از مسافت دور دیده از اطراف شهر دیده میشود. سابقاً در وسط فضای بزرگی واقع و از اطراف محدود به دیوارها و باروها بوده ولی امروز تماماً ویران شده و از روی باقی مانده های این بنا معلوم می شود که در ساختمان و آجرچینی آن مهارت و استادی خاصی به کار رفته است… “پس از آن نه تنها مناره ی بلند و سر افراز مسجد علی شاه فرو افتاد بل بر ویرانی آن روز به روز افزوده گشت آن گونه که جز دیوارهایی چند و مخروبه ای از آن پیش نماند.آن همه ستون های مرمرین و چراغ های زرین و سیمین و پنجره های مشبک آراسته به سیم و زر همه و همه در خاک مدفون شدند، آن گونه که مثلاً به گونه ی اتفاقی یک ستون آن به دست آمد. در این راستا نادر میرزا قاجار “تاریخ جغرافیای دارالسلطنه تبریز” نوشته است: “…در 1298 هجری در یک طرف این بنا که می خواستند. برای نگهداری غلات دیوانی انباری بسازند، در عمق چهار ذرعی ستونی از رخام پیدا شد که یک ذرع و نیم قسط و سه ذرع و نیم ارتفاع داشت…” در همین سالیان است که از صحن و محل زاویه و مدرسه علی شاه به گونه ی انبار غلات و مخزن مهمات قشون سود دور تا دور آن کشیده و آن را ارگ نامیدند. اما همین بنای نیمه ویران در هنگام انقلاب مشروطیت سنگر مجاهدین و مشروطه طلبان شد و چه بسیار خون ها در راه آزادی بر خاک آن ریخت. از آن زمان بنای ویران امّا سربلند ارگ نماد ایستادگی و مظهر آزادی خواهی و آزادگی آذریان به ویژه تبریزی ها شد که تا امروز هم چنان چنین است و بی گمان با یادآوری ارگ هر ایرانی به یاد جان بازی های قهرمانانه تبریزیان می افتد.
در دهههای اخیر، به ویژه سالیان پس از انقلاب آثار باستانی چندی در تبریز یکسره ویران یا بافت فرهنگی آنها درهم پیچیده شده است. برپایی برج بازرگانی به بهانهی مجتمع فرهنگی در حریم مسجد کبود تبریز-این فیروزه آذربایجان- تخریب مجموعهی کاخهای بینظیر باغ شمال، تخریب عالیقاپوی تبریز، تخریب بنای ساعت، تخریب حمام نوبر، تخریب مغازههای مجیدالملک (که نخستین پایگاههای اندیشه نهضت مشروطه بودند)، تخریب بافت قدیمی بازار، کاروانسراها و خدمات جنبی آنها چون دباغ خانه تخریب دهها و بل که سدها پل و تپه باستانی، همه و همه شواهدی است زنده بر این که گروهی بر این هستند که هویت ملی و غرورانگیز تبریز را آرام آرام نابود سازند تخریب ارگ تنها تخریب یک بنای تاریخی نیست. بل شکستن غرور، آزادگی و آزاداندیشی آذریها است.
تاریخ را از یاد نبریم که ارگ در انقلاب مشروطیت سنگر مجاهدین آزادیخواهانی بود که صفی گلولههایشان پشت شاه فجر را در تهران لرزاند و نه کمی دوتر، دو دهه پیش پیشگامان انقلاب اسلامی از کنار همین دیوارهای بلند ارگ فریاد آزادگی و رهایی از استعمار را به گوش مرکزنشینان رساندند و این ارگ است که شاهدی است سربلند و گویا آن گاه که لبها بسته بود.
چرا این نشانهها و یادمانهای تاریخی را دست کم بگیریم؟ و آنها را بازیچه قرار دهیم؟ فراموش نکنیم بازی با غرور آذریها بازی با دم شیر است.